سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکى که با آن بپایى به از بسیارى که از آن دلگیر آیى . [نهج البلاغه]

 یه سال پیش یکی از آشنایان که از معلمین مدرسه سوم شعبانه بهم گفت : فلانی می‏خوایم یه دعای توسل بذاریم البته تو دبستان سوم شعبان!......  قبول می کنین بیاین برای یه جمعی که همشون بچه ان بخونید .... گفتم :  بله ... چرا که نه ؟ مگه از این مجلس ملکوتی ترم داریم! .....
 ..... روزیه هرمجلسی مشخصه و این رو  صاحب اصلی مجلس (اهل بیت (ع) تعیین می کنه که مداح از کی بخونه ... چی بخونه .... اصلا دست اوناس که دلا رو کجا پرواز بدن ...... به یقین بگم اگر اهل بیت (ع) نظر نکنند نمی تونیم حرفی و کلمه ای به زبان بیاوریم....اگرحضرت زهرا پای دعوت نامه ها را امضاء نکنه .....نمی تونیم قدم از قدم برداریم..........
خلاصه آنچه که می بایست بخونم آماده کردم....." توکلت علی الله ...
وارد مدرسه که شدم ..... ته دلم خالی شد .... خدایا چقد فرشته اینجا جمع شده! .....همه با مانتوهای رنگی ....یاسی ، صورتی ... کسی که همراهم اومده بود گفت :.... فلانی نکنه اومدیم بهشت و خودمون خبر نداریم؟! .... واقعا اونجا بهشت بود ..... راستشو بخواین به محض ورود به مدرسه یه بغضی رو دلم نشست ....یه بغض شیرین!! .... شاید بگین مگه بغضم شیرین میشه؟ .....من می گم : آره ... وقتی اون بغض با محبت اهل بیت(ع) آمیخته بشه... البته که شیرین می شه .... وقتی  بچه ها رومی دیدم که با اون چهره های معصومشون که هر کدوم یه بهشت بود اومده بودن با نازدانه سه ساله حسین هم نوا بشن .... اومده بودن برای مریضا ... گرفتارا ... دعا کنن ....ممنون خدا شدم که منو ذاکر مجلس این فرشته ها انتخاب کرده ...  حکایت عجیبیه ... گریه برای حسین رو به هر چشمی نمی دن .... دل باید پاک باشه .... باید مادر فاطمه (س) عنایت کنه .... همه دستای کوچکشون رو بالا می بردند و با چشمهایی که با نام بی بی رقیه(س) اشک می ریخت ..... سلامتی امام زمان .... ظهور آقا رو طلب می کردند ..... صدای گریه هاشون فضا را پر کرده بود.....وقتی می گفتند:  یا وجیهه عند الله اشفع لنا عند الله.....انگار تمام سلول های بدنم از جای خود کنده می شدن  .....  خدایا......... تو رو به حق این دستای کوچیک دیگه فرج آقا رو برسون ..... بازم ممنونتم خدا ...... 



درویشی (ذاکر) ::: چهارشنبه 86/12/8::: ساعت 3:47 عصر نظرات دیگران: نظر